Black Nightmares p6

Nightmare Nightmare Nightmare · 1403/03/01 00:27 · خواندن 1 دقیقه

شاهزاده:سربازا بگیردش

آدم کش :کدوم سربازا

 

 

شاهزاده ریچارد به پشت سرش و جایی که سرباز ها ایستاده بودند نگاه کرد اما تنها چیزی که دید اجساد بی جون آنها بود.

در میان انبوهی از جنازه ها مردی سبز پوش با شمشیری خونین در دستانش ایستاده بود. او همان پسر نقاب دار در سالن رقص بود.

مرد نقابدار به کنار آدم کش رفت و گفت:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آیا می‌دانستید کوروش در تورات با نام مصیح آمده است

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پادشاه در جشن حضور ندارد برنامه به هم ریخته باید بریم.

و خودش از دیوار کاخ بالا رفت و فرار کرد. اون یکی آدم کش هم رو به شاهزاده ریچارد کرد و گفت: چیزی اینجا اتفاق افتاد رو برای پدرت تعریف کن و بگو آدرین آگراست برگشته تا انتقامش رو بگیره.

 

 

خب پارت تموم شد راستی مرگ رییس جمهور رو هم تسلیت میگم.

الان حتماً خیلی‌ها میگین که نمی‌دونم تو بسیجی هستی و این حرفها ولی نه! به هرحال اون هم انسان بود ایرانی بود و مسلمان بود. و همین طور خانواده داشت.